"

August 10, 2016

غیرممکن




-         همیشه به این فکر می‌کردم که اینائی که می‌آن می‌شینن روی این صندلی‌های بلند، جلوی بارمَن زل می‌زنن به یه دیواری که پرِ شیشه‌هایِ مشروبه باید خیلی حالشون بد باشه. یه جورائی باید تهِ خط باشن.
-         از کجا فهمیدی ایرانی‌ام که اومدی نشستی و شروع کردی فارسی حرف زدن؟
-         فقط ایرونی‌ها اینجوری مشروب می‌خورن! انگار که می‌ترسن وسطش یه چیزی بشه نتونن پِیکشون رو تموم کنن. تند و پشت سر هم می‌خورن و باز پر می‌کنن. از طرز مشروب خوردنت معلومه ایرونی‌ هستی.
-         تو هم که داری مارتینی می‌خوری!
-         آره، بخوای «گرته‌برداریش» رو بگی می‌شه «مارتینیِ کثیف»!
-         گرته‌برداری! هاه! بعیده!
-         چی بعیده؟
-         از یه زن! ایرانی! این موقع شب! تویِ یه بار! این سرِ دنیا! که بدونه گرته‌برداری چیه!
-         آره بعیده... ولی بعضی وقت‌ها پیش می‌آد! از فیلم خوشت اومد؟
-         هاه؟!
-         «کافه سوسایتی»! دوسِش داشتی؟
-         مگه تو هم اونجا بودی؟!
-         آره! من گوشه نشسته بودم. تو تاریکی!
-         تنها؟
-         تنها! فیلمِ خوب رو یا باید با اهلش دید یا تنها!
-         بعیده!
-         آره بعیده که یه دختر بره فیلم «وودی آلن» رو تنها ببینه! حالا دوسش داشتی؟
-         آره! خیلی! تو چی؟
-         نمی‌دونم!‌ باید باز ببینم. به نظر تو پسره کدومشون رو واقعاً دوست داشت؟ زنشو و یا دوست‌دخترِ سابقشو؟
-         جفتشون رو!
-         مگه می‌شه؟
-         شاید بشه. گاهی می‌شه. به نظر تو دختره اصلاً پسره رو دوست داشت؟
-         هم آره هم نه. دوست داشتن ما اونجوری نیست که شما فکر می‌کنین. دوست داشتن ما مجموعه‌ایه از نیاز، حس، عاطفه و احتیاج! یکیش نباشه لنگ می‌زنه.
-         آره می‌دونم شماها رو!
-         نه نمی‌دونی.
-         ولی عجیبه. واقعا. من موندم هنوز چجوری یه دختر می‌تونه تنها بره سینما فیلم «وودی آلن» ببینه. یه دختر که عینکی و شبیهِ منگلا نیست. اتفاقاً سکسی و خوشگل هم هست!
-         احتمالش خیلی کمه. ولی ناممکن نیست.
-         یعنی مثلا تو Before Midnight رو هم دیدی؟
-         دیدم، عاشقشم.
-         Hey, we need two more dirty martinis here, please.  
-         داری زیاد می‌خوری‌ها!
-         نترس روت بالا نمی‌آرم.
-         نمی‌ترسم روم بالا بیاری. نگرانِ اینم که می‌خوای رانندگی کنی!
-         نکنه تو منو تعقیب کردی از سینما؟
-         شاید! من همیشه تو رو تعقیب می‌کنم! بهتره یه اوبر بگیری ماشینت رو فردا برداری!
-         نترس من مستم بهتر می‌رونم!
-         بعید می‌دونم.
-         اون صحنه که واسه زنش گل گرفت!
-         زنه گفت لابد یه کارِ بد کردی که حالا گل گرفتی... خب؟
-         به نظر تو عذاب وجدان داشت که گل گرفته بود یا اینکه واقعا حس اون موقعش بود؟
-         جفتش... وقتی خیانت می‌کنی به کسی تازه می‌فهمی که دوسش داری!
-         من هنوز نمی‌فهمم.
-         چی رو؟
-         اینکه ساعت ۲ صبح، نشستی تویِ یه بار، با یه دختر اینجوری که همیشه فکر می‌کردی سطحیِ سطحیه داری بحثِ وودی آلنی می‌کنی. باور نمی‌کنم...
-         خوبه باور نکن! چون وجود نداره... انقدر بهش فکر کردی که مرزِ خیال و واقعیت رو گم کردی. دختری روبروت نیست. کسی تویِ سایه، گوشه سالنِ فیلم «کافه سوسایتی» نبود که تویِ نخت باشه. کسی تو رو تا «لاندن پاب» تعقیب نکرد. هیچ دختر زیبا و سکسی‌ای با تو در مورد وودی آلن حرف نمی‌زنه. حتی هیچ زن و غیرزنی تویِ این بار مارتینی سفارش نداده. اینا فقط خیالِ‌ توئه. انقدر بهش فکر کردی که دیالوگ‌هاش هم شبیه دیالوگ‌های خودت می‌گی. فکر نکن... بهتره اون لیوان دوم رو هم بهش لب نزنی. یه اوبر بگیر برو خونه بخواب. دوست ندارم کسی رو که منو هر لحظه خیال می‌کنه از دست بدم... راحت باش...


No comments:

Post a Comment